فهرست مطالب

مطالعات نقد زبانی و ادبی - پیاپی 19 (زمستان 1400)

نشریه مطالعات نقد زبانی و ادبی
پیاپی 19 (زمستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1401/03/07
  • تعداد عناوین: 6
|
  • محمد مجید اوریادی زنجانی، علیرضا عرب بافرانی* صفحات 5-25

    نقد فرمالیستی، زمینه تحلیل شکل یا ویژگی های درون متنی یک اثر را برای رسیدن به محتوا و درونمایه- بدون نیاز به جنبه های برون متنی آن اثر- فراهم کرده است. بررسی وحدت اندام وار یک متن و نیز هنجارگریزی های حاصل از تکرار، جزء مولفه ها و مفروضات در بحث نقد فرمالیستی است که می تواند در زمینهی بررسی و تحلیل متون ادبی و به خصوص شعر معاصر، محققان را به کار آید. سهراب سپهری در زمره شاعران نوپرداز معاصر است که فرم و شکل و نیز محتوا و درونمایه آثارش، مورد توجه عام و خاص بوده و هست. با وجود رواج گسترده پژوهش های فرمالیستی و دیدگاه علمی آن و با وجود فراهم بودن زمینه بررسی و تحلیل اشعار سهراب از منظر نقد فرمالیستی، پژوهش های جدی زیادی در این زمینه صورت نگرفته است و این پژوهش می تواند در این گستره اشعار او را تحلیل و نقد کند. در این مقاله با استفاده از عوامل درون متنی، شعر «گردش سایه ها»، سپهری را با روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از منابع مکتوب، از جنبه های زبانی، ادبی، بلاغی و زیبایی شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم. بررسی های درون متنی این متن نشان می دهد که سپهری مفهوم «گردش» را به زیبایی در «وحدت اندام وار» شعرش به تصویر کشیده است. وی این تصویر را با استفاده از «هنجارگریزی»های مناسب در قالب «تکرار» واژه ها، گروه ها، جملات و ساختها، استعاره، کنایه و متناقض نماها که نقشی مهم در شکل گیری تنش شعری دارند و خلق ایماژهای دیداری و شنیداری «تکرار» شونده به خوبی نشان داده است. در واقع، شعر «گردش سایه ها» آینه ای است که تحول فکری سهراب را در دوره های مختلف که در طی آن شاعر از تاریکی بیرون می آید و به روشنایی می رسد؛ منعکس می سازد.

    کلیدواژگان: سهراب سپهری، گردش سایه ها، نقد ادبی، فرمالیسم
  • غلامرضا شمسی*، فریبا ایازی روزبهانی صفحات 26-51

    جوزف کمبل یکی از اندیشمندان پسایونگی است که معنای غایی اسطوره را جست وجوی انسان برای رسیدن به نیرویی واحد، پایهای و ناشناخته میداند که همه چیز از او می آید، همه چیز درون اوست و همه چیز به او بازمیگردد. این نظریه کمبل «اسطوره یگانه یا واحد» نام دارد. کمبل آشکارا متاثر از آرای پراپ و یونگ است و بر اساس شباهتهای ساختاری اسطوره ها و قصه های کهن، الگویی یکسان برای تحلیل تمامی داستانها مطرح مینماید. در این الگوی تحلیلی، سیر تحول قهرمان در سه مرحله اصلی پدیدار می گردد؛ که هر یک از آنان نیز دارای مراحل فرعی هستند: عزیمت، تشرف، بازگشت. بازکاوی داستانهای سیاوش و یوسف (ع) با الگوی تحلیلی کمبل و روش تطبیقی نشان میدهد که: در هر دو داستان سفر معنوی قهرمان برای ادراک حقایقی فراکیهانی در پیکره رخدادها و شخصیتهای نمادین متبلور شده است. هر دو قهرمان با وجود تفاوت در ظاهر شخصیتها و مکانها از شباهتهای فراوان در ژرفساخت سفر خویش برخوردارند. ساخت و بافت اسطورهای و حماسی داستان سیاوش و پیکرگردانی به صورت فرود و کیخسرو رمز و راز بیشتری به این داستان داده است اما داستان سفر یوسف (ع) با کارکرد یک متن غنایی و تعلیمی دینی سازگارتر است.

    کلیدواژگان: جوزف کمبل، سیاوش، قهرمان، کهن الگو، یوسف(ع)
  • سید محمد موسوی* صفحات 52-72

    براساس آرای چارلز سندرز پیرس نشانه و نشانه شناسی به سه بخش تقسیم میشود که به ترتیب نماد، نمایه و شمایل نامیده میشوند. در این پژوهش با توجه به نظریه پیرس به بررسی بخشی از موسیقی سنتی آمریکای جنوبی(موسیقی بلوز) پرداخته شده است و در زبان موسیقی با تطبیق در نشانه شناسی تفسیر شده است. در این جستار بر اساس آرای پیرس، سبک موسیقی بلوز براساس دوازده میزانی که تبین نشانهای از یک موقعیت زمانی و مکانی و فرهنگی در زبان موسیقی است تحلیل و بررسی میشود. این تحلیل بیانگر این است که ارتباط مفهومی زبان موسیقی برای انسان از طریق درک دستوری زبان موسیقی به مثابه زبان گفتار در انسان حایز اهمیت و قابل فهم است. از طریق زبان موسیقی با ویژگی های زبان گفتاری میتوان به ایجاد ارتباط و درک مفاهیم و تولید نشانه ها و ایجاد اندیشه رسید. زبان موسیقی همانند زبانهای گفتاری مستلزم شناخت عناصر و الفبایی است که از آن برای ارتباطات استفاده میشود. نشانه شناسی که پیرس به تفکیک در نماد و نمایه و شمایل از آن صحبت میکند نشان میدهد که در موسیقی سبک بلوز، وجه قراردادی دلالت برجستگی بیشتری دارد و نیز اجزای موسیقی به تنهایی ترکیب با مفهومی نیستند بلکه با همنشینی یکدیگر بازنمون مفاهیمی چون غم و حزن و اندوه میشوند.

    کلیدواژگان: بازنمون، شمایل، موسیقی بلوز، نماد، نمایه
  • محمدرضا احمدخانی*، علی کریمی فیروزجائی، بهناز ضرابی صفحات 73-94

    هدف از این تحقیق بررسی ویژگی فرایندهای واجی گویش گز از توابع استان اصفهان در چارچوب زایشی است. این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی براساس نظریه زایشی شکلگرفته است. داده های پژوهش از بین 25 گویشور گزی شامل 16 زن و 9 مرد در محدوده سنی 18 تا 60 سال جمعآوریشده است. داده های از طریف مصاحبه و پرسشنامه کتبی جمع آوری و در نرم افزار پررت بررسی شد. این تحقیق به توصیف فرایندهای واجی گویش گزی در مقایسه با زبان فارسی معیار میپردازد. گویش گزی بازمانده گویش پهلوی از شاخه گویشهای فارسی است. تاکنون تحقیقات کمی با موضوع گویش گزی انجامشده است. در این گویش واکه هایی دیده میشود که در زبان فارسی معیار وجود ندارد. این پژوهش باهدف بررسی فرایندهای واجی پرتکرار گویش گزی مانند حذف، درج و تضعیف انجام گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که فرایندهای واجی گویش گزی در چارچوب دیدگاه زایشی قابل توصیف و تحلیل است.

    کلیدواژگان: تضعیف، حذف، درج، فرایند واجی
  • فهیمه فرازمند* صفحات 95-120

    برای جلوگیری از انقراض زبان ها و گویش ها باید در بررسی و توصیف زبان ها و گویش های قومی همراه با کارکرد اجتماعی فرهنگی آن ها بصورت نظامند کوشید. با توجه به همگرایی به سمت زبان فارسی معیار که نوعی همگرایی گونه ای در درون گویش مازندرانی را نیز به همراه داشته است و هم چنین کاهش کاربرد گویش مازندرانی (کلاردشتی و رامسری) که یکی از گویش های محلی در شمال کشورمان است، نگارنده بر آن شد تا در قالب این پژوهش به اختصار به این گویش بپردازد. در مقاله حاضر آمده است که گویش مذکور جزء معدود گونه های زبان پارسی است که هنوز تصریف «حالت بایی و ازی اسم» « و هم چنین حالت رایی» در آن دیده می شود و ساختمان عبارت اسمی در گویش مازندرانی، برخلاف فارسی معیار به صورت هسته آخر است در صورتی که ساختمان اسمی فارسی معیار به صورت «هسته آغازین» می باشد. در گویش مازندرانی (کلاردشتی و رامسری) فعل مجهول از ترکیب صفت مفعولی و در مواردی مصدر با فعل کمکی ساخته می شود. هم چنین در گویش های مازندرانی، ساخت ارگتیو در افعال ماضی متعدی دیده نمی شود. از آنجایی که گویش مازندرانی آثار مکتوب ندارد و نیز سنت معیارسازی و دستورنویسی را به خود ندیده است انتظار می رود میزان انعطاف پذیری ترتیب ارکان جمله آن نسبت به زبان فارسی رسمی بیشتر باشد و لذا بررسی این گویش می تواند برای مطالعات زبان شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد.

    کلیدواژگان: حالت رایی، ساخت ارگتیو، گویش، گویش مازندرانی، هسته آغازین
  • فاطمه رنجبر* صفحات 121-145

    بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران حوزه جنسیت بر این باورند که زنان و مردان به سبب جنسیتی شدن تن و روانهایشان درروند رشد، دیدگاه های متفاوتی نسبت به جهان اتخاذ میکنند، ازاینرو کاربردهای زبانی و شیوه نویسندگی آنان نیز متفاوت است؛ این به معنای آن است که با بررسی سبکشناختی متون ادبی و شگردهای زبانی بهکاررفته در آنها میتوان به تحلیل دقیقی از بازنماییهای جنسیتی و تاثیر جنسیت بر سبک نوشتاری متون رسید. با توجه به اینکه رمانهای منتشرشده توسط زنان برساخت، تولید، بازتولید و دگرگونی سبکی متون و هویت جنسیتی و روابط قدرت میان زن و مرد تاثیر میگذارند پژوهش حاضر بر آن شد تا رمان بازی آخر بانو اثر بلقیس سلیمانی را با توجه به متغیرهای سبکی جنسیتی موردبررسی و مطالعه قرار دهد. این پژوهش با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی و برپایه دیدگاه های برخی از پژوهشگران ازجمله سارا میلز به بررسی و کشف نشانه های سبک زنانه و تاثیر جنسیت نویسنده در سبک داستان بازی آخر بانو در سه سطح واژگانی، نحوی و گفتمانی پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد اکثر مشخصه های زنانه نویسی و تاثیر جنسیت در این رمان آشکار است. در سطح واژگان کاربرد مکرر واژه های مرتبط با حوزه خانهداری، فیزیولوژی تنانه، بدن نگاری و تعابیر خاص زنانه دیده میشود، در لایه نحوی نیز علاوه بر سادهگویی با جمله های خبری، کوتاه و توصیفی، جزیی نگری و احساسی، رویا نگاری، توصیفهای راحت و اقلام واژگانی عام و تکراری مواجهیم که با فضا و ذهنیت سبک زنانه مناسبت دارد. در لایه گفتمانی نیز با توجه به فرهنگ و جامعه مردسالار، نویسنده به بافتاری اشاره میکند که از هر سو زن را فراگرفته است و زن سالها به وقت و کنش گری نیاز دارد تا بتواند از این گلوگاه فراتر رود.

    کلیدواژگان: سبک شناسی، جنسیت، رمان، بازی آخر بانو